خلاصه کامل کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت

خلاصه کامل کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت

خلاصه کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت ( نویسنده داستین بریدی )

کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت داستان جسی و اریک، دو دوست بامزه است که بعد از ماجرای گیر افتادن توی بازی، قسم خورده اند دیگر سمت هیچ بازی کامپیوتری نروند، اما سرنوشت دوباره آن ها را به دنیای پیکسلی و پر از چالش بازی ها برمی گرداند.

سلام به همه عشق کتاب ها و گیمرها! آماده اید یه ماجرای هیجان انگیز دیگه رو تجربه کنید؟ این بار قراره بریم سراغ جلد دوم از سری محبوب تله بازی نوشته داستین بریدی، یعنی حمله ی نامرئی به بایونوسافت. یادمه جلد اول چقدر پرهیجان بود و کلی آدم رو میخکوب خودش کرد. اریک و جسی رو که یادتونه؟ همون دوتا رفیق شفیق که تو جلد اول حسابی تو دردسر افتادن و تا پای جون برای نجات از دنیای یه بازی عجیب رفتن. خب، حالا فکر می کنید اوضاع آروم شده و اینا رفتن پی زندگیشون؟ نه بابا! این ماجرا تازه شروعشه. این دفعه داستان یه جور دیگه پیچ می خوره؛ یکی از دوستاشون، مارک، تو یه بازی جدید گیر می افته و جسی باید بره نجاتش بده. اما نه یه نجات معمولی، این بار جسی نامرئی میشه! آره درست شنیدید، نامرئی! فکرشو بکنید توی یه بازی کامپیوتری نامرئی بشی، چه اتفاقایی میفته؟ چه چالش هایی داری؟

تو این مقاله، می خوام یه خلاصه کامل و جامع از این کتاب جذاب رو براتون بگم، جوری که انگار خودتون تو دل ماجرایید. قراره با شخصیت ها بیشتر آشنا بشیم، پیچ و خم های داستان رو دنبال کنیم و ببینیم داستین بریدی چه پیام هایی رو لابه لای این ماجراهای هیجان انگیز گنجونده. پس اگه دنبال یه کتاب پر از هیجان، دوستی و کلی اتفاقای باحال برای خودتون یا بچه ها هستید، یا حتی اگه فقط دوست دارید بدونید ته داستان چی میشه، تا آخر این مقاله با من همراه باشید. مطمئنم پشیمون نمی شید!

یه نگاه کلی به کتاب حمله نامرئی

قبل از اینکه بریم سراغ جزئیات داستان و ببینیم جسی و اریک چه بلایی سرشون میاد، بیایید یه آشنایی کلی با خود کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت پیدا کنیم. این اطلاعات به درد اونایی می خوره که می خوان بدونن این کتاب رو کی نوشته، کدوم ناشر چاپ کرده و کلاً جاش توی دنیای کتاب چیه.

عنوان توضیح
نام کامل کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت (Trapped in a Video Game: The Invisible Invasion)
نویسنده داستین بریدی
مترجم (در ایران) رضا بختیاری
ناشر (در ایران) انتشارات پرتقال
سال انتشار نسخه اصلی 2018
جایگاه در مجموعه جلد دوم از سری پرطرفدار تله بازی
رده سنی مناسب معمولا کودکان و نوجوانان 7 تا 12 سال و البته هر کسی که از داستان های ماجراجویانه و مرتبط با بازی های ویدیویی خوشش میاد.

کتاب حمله ی نامرئی به بایونوسافت در واقع ادامه ماجراهای هیجان انگیز اریک و جسیه. داستین بریدی، نویسنده ای که حسابی تو نوشتن داستان های پرطرفدار برای بچه ها استاد شده، بازم تونسته یه قصه گیرا و پر از اتفاقات غیرمنتظره خلق کنه. انتشارات پرتقال هم مثل همیشه، با ترجمه خوب و جذاب آقای رضا بختیاری، این کتاب رو در اختیار خواننده های فارسی زبان قرار داده. اگه جلد اول رو خونده باشید که چه بهتر، چون یه سری از اتفاقات و شخصیت ها به هم ربط دارن. اما اگه هم نخوندید نگران نباشید، داستان جوری روایت شده که از همین جلد هم می تونید وارد دنیای عجیب و غریب تله بازی بشید.

با قهرمان های داستان آشنا بشیم!

خب، هر داستان خوبی به یه سری شخصیت حسابی نیاز داره، نه؟ تله بازی 2 هم از این قاعده مستثنی نیست. قهرمان های اصلی داستانمون دوتا رفیق شفیق هستن به اسم اریک و جسی، و البته یه دوست جدید که اتفاقا همین دوست جدید قراره کلی دردسر درست کنه! بیایید یه نگاهی بهشون بندازیم:

جسی: نامرئی اما پررنگ!

جسی، شخصیت اصلی داستان و البته راوی اون، این دفعه نقش خیلی مهمی داره. تو جلد قبلی هم که باهاش آشنا شدیم، دیدیم چقدر باهوش و کمی هم محتاطه. ولی خب این بار ماجرا فرق داره؛ اون به صورت ناخواسته وارد بازی بایونوسافت میشه و یه ویژگی خیلی عجیب پیدا می کنه: نامرئی میشه! فکرشو بکنید، تو دنیای بازی که همه چیز پیکسلی و رنگارنگه، شما نامرئی باشید! این نامرئی بودن همزمان هم یه نعمت بزرگه برای رد شدن از موانع و دشمن ها، هم یه دردسر وحشتناک برای ارتباط برقرار کردن با بقیه و حتی دیدن خودش. جسی باید یاد بگیره چطور از این قابلیت جدیدش استفاده کنه و بدون اینکه کسی اونو ببینه، چالش ها رو پشت سر بذاره و دوستش رو نجات بده.

اریک: استاد بازی و دوست وفادار

اریک، دوست صمیمی جسی و متخصص بازی های ویدیویی، این بار نقش نجات دهنده از بیرون رو ایفا می کنه. با اینکه خودش تو بازی گیر نمی افته، ولی کل دانش و مهارتش تو دنیای گیم رو به کار می گیره تا از بیرون به جسی و مارک کمک کنه. اریک همون کسیه که قوانین بازی رو می دونه، می تونه سرنخ ها رو پیدا کنه و راهنمایی های حیاتی به جسی بده. رابطه شون خیلی باحاله؛ یکی تو دل ماجرا و نامرئی، اون یکی بیرون و باهوش!

مارک: رفیق گرفتار توی بازی

مارک، دوست جدید اریک و جسیه که همین اول کار خودشو تو یه دردسر بزرگ میندازه. اون بدون اطلاع قبلی و ناخواسته تو بازی بایونوسافت گیر می افته و حالا کار جسی و اریکه که نجاتش بدن. مارک یه جورایی همون هدف نهایی ماموریته.

البته تو طول داستان با شخصیت های دیگه ای هم آشنا میشیم، چه اونایی که تو دنیای بازی هستن و چه اونایی که شاید یه جورایی از بیرون به این ماجرا ربط دارن. ولی خب، محوریت داستان همین سه نفره و بیشتر ماجراها حول محور نجات مارک و تلاش های جسی و اریک می چرخه.

غرق در ماجرای حمله نامرئی به بایونوسافت: خلاصه داستان کامل!

رسیدیم به جذاب ترین بخش ماجرا! حالا که شخصیت ها رو شناختیم و یه دید کلی پیدا کردیم، وقتشه که بریم تو دل داستان حمله ی نامرئی به بایونوسافت و ببینیم چی میشه که جسی و اریک دوباره سر از دنیای بازی در میارن. آماده اید؟ بریم!

از دنیای بازی فرار کردیم، ولی…

داستان از جایی شروع میشه که جسی و اریک، بعد از ماجراهای پرخطر جلد اول و نجات از بازی انفجار اساسی، یه نفس راحت می کشند. حسابی خسته و کلافه بودن از اون همه دردسر، برای همین با خودشون عهد می کنن که دیگه سمت هیچ بازی ویدیویی نرن. یه جورایی از بازی زده شده بودن. اما خب، همونطور که می دونید، سرنوشت همیشه نقشه های خودشو داره!

دردسر تازه: مارک تو بایونوسافته!

آرامش جسی و اریک زیاد دوام نمیاره. طولی نمیکشه که می فهمند دوستشون، مارک، که اون هم به نوعی با دنیای بازی ها درگیره، تو یه بازی جدید گیر افتاده. اسم این بازی جدید بایونوسافت بود و انگار خیلی عجیب تر و خطرناک تر از بازی قبلیه. این خبر برای جسی و اریک مثل یه شوک بود. مگه قرار نبود دیگه بازی نکنن؟ حالا باید دوستشون رو نجات بدن. اینجاست که حس رفاقتشون، به همه ترس و قسم هاشون غلبه می کنه.

جسی وارد می شود، با یک سوپرپاور عجیب!

توی تلاش برای نجات مارک، اتفاقی غیرمنتظره میفته: جسی ناخواسته وارد بازی بایونوسافت میشه! وای که چه لحظه سختیه! اون از بازی متنفره ولی مجبور شده دوباره واردش بشه. اما این تنها شوک ماجرا نیست. جسی وقتی وارد بازی میشه، متوجه یه قابلیت خیلی عجیب تو خودش میشه: اون نامرئیه! آره، درست شنیدید، کاملاً نامرئی! نه تنها بقیه اونو نمی بینن، که حتی خودش هم نمیتونه خودشو تو آینه بازی ببینه! این نامرئی بودن تو اول کار حسابی کلافه اش می کنه. فکر کن تو یه دنیای جدیدی ولی هیچ کس اونو نمی بینه و نمی شنوه. چطور باید با بقیه ارتباط برقرار کنه؟ چطور باید از موانع رد بشه؟ اینجاست که چالش اصلی داستان شروع میشه و جسی باید یاد بگیره چطور با این وضعیت جدید کنار بیاد و ازش به نفع خودش استفاده کنه.

چالش های بی مرئی بودن توی بایونوسافت

دنیای بایونوسافت پر از مراحل عجیب و غریبه و جسی باید با نامرئی بودنش کلی مرحله رو رد کنه تا به مارک برسه. اینجاست که اریک از بیرون بازی، با راهنمایی هاش، حسابی به داد جسی میرسه. بذارید چندتا از این چالش ها رو با هم مرور کنیم:

اولین چالش برای جسی، درک وضعیت روح بود. اون توی محیط بازی وجود داشت ولی هیچ کس نمی دیدش. برای رد شدن از بعضی موانع عالی بود، ولی برای برداشتن اشیا یا ارتباط با NPCها (شخصیت های غیرقابل بازی) کاملاً ناکارآمد بود. فکر کن بخوای یه در رو باز کنی ولی دستات ازش رد بشه! این بخش های اولیه حسابی کلافه کننده و خنده دارن.

بعدش نوبت به مرحله ماشین حمل زباله می رسه. جسی باید خودش رو توی یه ماشین حمل زباله نامرئی کنه تا از یه منطقه پر از دشمن رد بشه. این بخش پر از هیجانه، چون هر لحظه ممکنه لو بره و ماجرا حسابی پیچیده بشه. اون باید از میان یه سری موجودات عجیب و غریب که شبیه سوسک های غول پیکر بودن، رد بشه. اریک از بیرون بهش میگه که باید حسابی مراقب باشه چون این سوسک ها حسگرهای حرارتی دارن و ممکنه جسی رو با وجود نامرئی بودنش، حس کنن.

مرحله خفاش آتشی هم یکی دیگه از بخش هاییه که جسی رو حسابی به چالش می کشه. تو این مرحله، یه سری خفاش های غول پیکر آتش فشان تو آسمون پرواز می کنن و جسی باید با استفاده از نامرئی بودنش و البته سرعت عملش، از بینشون رد بشه. هر اشتباهی مساوی با سوختن و برگشتن به نقطه اوله. اینجا بود که جسی فهمید نامرئی بودن فقط برای قایم شدن نیست، بلکه برای حرکت های سریع و غیرمنتظره هم میشه ازش استفاده کرد.

یکی از بخش های مهم بازی بایونوسافت، مربوط به یه منطقه به اسم محدوده بود. اینجا پر از موانع لیزری و دوربین های امنیتی بود. جسی مجبور بود با حسگرها و موانع لیزری که از همه طرف اونو احاطه کرده بودن، مبارزه کنه. نامرئی بودن تو این مرحله یه شمشیر دولبه بود؛ می تونست از لیزرها رد بشه، ولی اگه حرکت اشتباهی می کرد، دوربین ها با وجود نامرئی بودنش، حرکت هوا رو حس می کردن و خطرناک بود. اریک از بیرون، با تحلیل نقشه های بازی، بهش می گفت کدوم لیزر رو باید دور بزنه و از کدوم دیوار رد بشه. این مرحله به جسی یاد داد که چقدر فکر کردن و همکاری مهمه.

بعد از این همه چالش، جسی بالاخره به یه منطقه به اسم اتاق فرمان میرسه. اینجا جاییکه یه دانشمند دیوانه کنترل همه چیز رو به دست داره. این دانشمند، دشمن اصلی این بخش از بازیه و حسابی مخ اونو و اریک رو به کار می گیره. دانشمند، کلی دستگاه و ربات برای پیدا کردن جسی ساخته. اینجا جسی می فهمه که باید خیلی هوشمندانه عمل کنه چون دانشمند سیستم هایی داره که می تونن حتی نامرئی ها رو هم شناسایی کنن.

جسی توی بایونوسافت فهمید که نامرئی بودن همیشه یه سوپرپاور نیست؛ گاهی وقت ها فقط یه دردسر بزرگه، مخصوصاً وقتی هیچکس متوجه حضورت نمیشه و باید یه نفرو نجات بدی!

جستجو برای مارک

توی تمام این مراحل، هدف اصلی جسی پیدا کردن مارک بود. اون باید سرنخ ها رو جمع می کرد، معماها رو حل می کرد و با دقت تو محیط بازی می گشت. مارک تو یه بخش خیلی پنهون از بازی گیر افتاده بود و برای پیدا کردنش، جسی نیاز به همکاری کامل اریک داشت. اریک هم با تمام وجود، از بیرون، مسیرها رو بررسی می کرد، راهنمایی می کرد و حتی بعضی وقت ها اطلاعاتی از بازی به دست می آورد که به جسی کمک می کرد از موانع رد بشه. این بخش از داستان پر از هیجان و دلهره اس، چون هر لحظه ممکنه مارک بیشتر به خطر بیفته.

لحظه نفس گیر: اوج ماجرا

بعد از کلی چالش و دردسر، جسی بالاخره به مارک میرسه. اما کار به همین سادگی تموم نمیشه. اوج داستان توی یه لحظه نفس گیر اتفاق می افته، جایی که جسی و مارک باید با همدیگه و با کمک اریک از بیرون، یه تصمیم حیاتی بگیرن. این تصمیم مربوط به خروج از بازی و نجات هر دوشونه. ممکنه مجبور بشن با بزرگترین دشمن بازی روبرو بشن یا یه معمای خیلی پیچیده رو حل کنن که از جونشون هم مهم تره. این بخش پر از آدرنالینه و خواننده رو تا نفس های آخر دنبال خودش می کشونه.

بالاخره تموم شد؟ پایان داستان

بعد از اون اوج نفس گیر، داستان به سمت نتیجه گیری پیش میره. آیا جسی و مارک موفق میشن از بازی خارج بشن؟ چه اتفاقی برای قابلیت نامرئی شدن جسی میفته؟ آیا این آخرین باریه که اونا تو یه بازی گیر می کنن؟ داستین بریدی پایان داستان رو جوری می نویسه که هم هیجان انگیز باشه و هم یه جورایی خواننده رو برای جلد بعدی آماده کنه، اگه که قرار باشه ماجرا ادامه پیدا کنه. بالاخره جسی و مارک با کلی تجربه جدید و البته یه عالمه داستان های شنیدنی از دنیای بایونوسافت برمی گردن. البته دیگه با خودشون عهد و پیمان نمی بندن که بازی نکنن، چون میدونن زندگی تو دنیای اونا پر از ماجراهای غیرمنتظره اس!

درس های پنهان تو دل بازی: پیام های اصلی کتاب

کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت فقط یه داستان هیجان انگیز نیست. داستین بریدی زیر لایه های اکشن و ماجراجویی، کلی پیام قشنگ و ارزشمند رو هم برای مخاطباش، مخصوصا بچه ها، گنجونده. این پیام ها اونقدر مهمن که ارزش داره یه نگاهی بهشون بندازیم:

رفاقت، مهم ترین امتیاز!

اگه تو کل داستان یه چیزی پررنگ تر از همه چیز باشه، همینه: دوستی و وفاداری. جسی و اریک با اینکه از بازی های ویدیویی ترسیدن و قسم خورده بودن سمتشون نرن، وقتی می فهمند دوستشون مارک تو دردسر افتاده، همه چیز رو کنار می ذارن و با تمام وجود برای نجاتش تلاش می کنن. این نشون میده که رفاقت واقعی یعنی اینکه تو سخت ترین شرایط هم پشت هم باشیم و نذاریم دوستامون تنها بمونن. تو دنیای بازی، با جون و دل برای هم می جنگن، این درس بزرگی برای همه ماست.

شجاعت، حتی وقتی نمی بیننت!

جسی تو این داستان با ترس های زیادی روبرو میشه. از اینکه دوباره وارد بازی شده تا اینکه نامرئی شده و هیچ کس نمی بینتش. اما با وجود همه این ترس ها، شجاعتشو از دست نمیده و قدم به قدم برای نجات دوستش جلو میره. این پیام خیلی قشنگیه که شجاعت به معنی نترسیدن نیست، بلکه به معنی اینه که با وجود ترس، بازم کار درست رو انجام بدیم و برای هدفمون تلاش کنیم.

مغزتو به کار بنداز: خلاقیت و حل مسئله

تو هر مرحله از بازی، جسی و اریک با معماها و چالش های جدیدی روبرو میشن. جسی با نامرئی بودنش و اریک با دانشش، باید حسابی خلاقانه فکر کنن تا راه حل پیدا کنن. این کتاب به بچه ها یاد میده که چطور تو موقعیت های سخت، بجای ناامید شدن، مغز خودشون رو به کار بگیرن و با تفکر خلاقانه، برای مشکلات راه حل پیدا کنن. دقیقاً مثل یه بازی که برای بردنش باید کلی فکر کنی و از هوشت استفاده کنی.

دنیای واقعی یا دنیای پیکسلی؟

داستان های مجموعه تله بازی، همیشه یه سؤال مهم رو مطرح می کنن: مرز بین واقعیت و دنیای مجازی کجاست؟ بازی های ویدیویی تا کجا می تونن روی زندگی ما تأثیر بذارن؟ این کتاب بدون اینکه مستقیم نصیحت کنه، به خواننده نشون میده که هرچقدر هم دنیای مجازی هیجان انگیز باشه، باز هم روابط واقعی، دوستی ها و مسئولیت پذیری در دنیای حقیقی مهمن و نباید اون ها رو فراموش کرد. این داستان یه جورایی به ما یادآوری می کنه که مواظب باشیم دنیای مجازی جای دنیای واقعی رو نگیره.

تیم شدن، رمز پیروزی

مهم ترین نکته این داستان، اهمیت همکاری و کار گروهیه. جسی تو دل بازیه و اریک از بیرونه. اگه این دوتا با هم همکاری نمی کردن، هیچ وقت نمی تونستن مارک رو نجات بدن. این کتاب به بچه ها یاد میده که برای رسیدن به اهداف بزرگ، باید با هم تیمی بشن، به حرف هم گوش بدن و از توانایی های همدیگه استفاده کنن. مثل تیم فوتبال که هر بازیکنی یه کاری انجام میده و همه با هم برنده میشن.

چرا باید تله بازی 2 رو بخونیم؟

شاید با خودتون بگید: خب، یه خلاصه خوندم، دیگه چرا خود کتاب رو بخونم؟ ولی باور کنید، خوندن خود کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت یه چیز دیگه اس! این کتاب واقعا ارزششو داره که تو لیست مطالعه شما یا فرزندانتون قرار بگیره. دلایلش هم زیاده:

  • جذابیت برای کودکان علاقمند به دنیای بازی: اگه فرزندتون یا خودتون از اون دست آدم هایی هستید که عاشق بازی های ویدیویی اید، این کتاب دقیقاً برای شما نوشته شده. دنیای بازی، چالش هاش، مراحلش، همه و همه تو دل یه داستان اومده که حسابی جذبش میشید.
  • هیجان و تعلیق بالای داستان: از همون اول داستان، یه حس کنجکاوی و هیجان شما رو با خودش می بره. هر لحظه منتظرید ببینید جسی با نامرئی بودنش چطور از پس مراحل برمیاد و چطور مارک رو نجات میده. داستان پر از پیچ و خم هاییه که شما رو میخکوب می کنه.
  • تقویت خلاقیت و تخیل: وقتی جسی نامرئیه، شما هم ناخودآگاه باهاش فکر می کنید که اگه من جای اون بودم چیکار می کردم. این کتاب حسابی قوه تخیل رو تقویت می کنه و به بچه ها یاد میده که خارج از چارچوب فکر کنن.
  • درس های ارزشمند درباره دوستی و شجاعت: همونطور که گفتم، این کتاب پر از پیام های اخلاقی قشنگه. از اهمیت رفاقت تا شجاعت تو رویارویی با ترس ها. این درس ها تو قالب یه داستان جذاب ارائه شدن که ماندگاریشون بیشتره.
  • سبک نوشتاری روان و مناسب برای رده سنی هدف: داستین بریدی جوری می نویسه که هم برای بچه ها قابل فهمه و هم بزرگ ترها از خوندنش لذت می برن. جملات ساده، دیالوگ های بامزه و ریتم تند داستان، باعث میشه از خوندن هر صفحه اش لذت ببرید.
  • یه فرصت عالی برای فاصله گرفتن از صفحه نمایش: با اینکه داستان در مورد بازی ویدیویی هست، اما خوندن کتاب یه فرصت عالیه که بچه ها (و حتی خود ما) از خیره شدن به صفحه نمایش فاصله بگیریم و توی دنیای کلمات و تخیل غرق بشیم.

آشنایی با داستین بریدی: خالق دنیای تله بازی

حتماً تا اینجا از خودتون پرسیدید این داستین بریدی کیه که اینقدر داستان های جذابی می نویسه؟ خب، بیایید یه کم بیشتر باهاش آشنا بشیم.

داستین بریدی یه نویسنده آمریکاییه که بیشتر شهرت خودشو مدیون کتاب های کودک و نوجوونه، به خصوص همین مجموعه تله بازی. بریدی یه جوری می نویسه که انگار خودش هم یه بچه اس و دنیای اون ها رو حسابی درک می کنه. اون می دونه بچه ها چی دوست دارن، چه چیزی اون ها رو هیجان زده می کنه و چطور میشه یه داستان رو طوری روایت کرد که از اول تا آخرش رو با اشتیاق دنبال کنن.

قبل از اینکه نویسنده تمام وقت بشه، بریدی تو یه آژانس تبلیغاتی کار می کرد. شاید همین تجربه بهش کمک کرده تا بتونه داستان های جذاب و پرکششی رو خلق کنه که هر صفحه اش آدم رو وسوسه می کنه بره صفحه بعدی. اون به خوبی می تونه پیچ و خم های یه ماجراجویی رو طوری بچینه که خواننده حسابی غافلگیر بشه.

مجموعه تله بازی (Trapped in a Video Game) از پرطرفدارترین آثار اونه. این مجموعه با جلد اولش، کد مرجع شروع شد و بعد با حمله ی نامرئی به بایونوسافت (جلد دوم)، شورش روبات ها (جلد سوم) و بازگشت به جزیره ی نابودی (جلد چهارم) ادامه پیدا کرد. هر کدوم از این کتاب ها یه ماجرای جدید تو دنیای بازی های ویدیویی رو روایت می کنن و شخصیت های اصلی، یعنی اریک و جسی، تو هر جلد با چالش های تازه ای روبرو میشن.

اگه بچه ای تو خونه دارید که به بازی های کامپیوتری علاقه داره اما دوست دارید اونو به سمت کتاب هم سوق بدید، کتاب های داستین بریدی یه گزینه عالیه. اون تونسته یه پلی بین دنیای بازی و دنیای کتاب ایجاد کنه که هم لذت بخش و هم آموزنده اس.

حرف آخر: یه ماجرای نامرئی، یه تجربه واقعی!

خب، رسیدیم به آخر خط این ماجرای نامرئی اما پررنگ! همونطور که دیدید، کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت فقط یه داستان ساده درباره گیر افتادن تو بازی نیست. این کتاب یه ماجراجویی تمام عیاره که پر از هیجان، خنده، چالش و البته کلی درس مهمه. داستان جسی که نامرئی میشه و باید با کمک اریک، دوستش مارک رو از یه بازی پرخطر نجات بده، واقعا شما رو تا صفحه آخر با خودش می بره.

از اون دوستی های باحال بین جسی و اریک تا شجاعت جسی برای روبرو شدن با ترس هاش، همه و همه تو دل یه داستان گیم محور و پر از خلاقیت گنجونده شده. این کتاب نشون میده که حتی تو دنیای مجازی هم، رفاقت و کار گروهی می تونه همه مشکلات رو حل کنه. داستین بریدی با قلم شیوا و محاوره ای خودش، یه دنیایی رو خلق کرده که هم برای بچه ها جذابه و هم بزرگ ترها از خوندنش لذت می برن.

خلاصه که اگه دنبال یه کتاب می گردید که هم سرگرم کننده باشه، هم آموزنده و هم فرزندتون رو حسابی به کتاب خوانی علاقه مند کنه، خلاصه کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت ( نویسنده داستین بریدی ) یه انتخاب فوق العاده اس. پیشنهاد می کنم حتما خود کتاب رو بخونید و غرق بشید تو دنیای عجیب و غریب بایونوسافت. تازه، اگه از این جلد خوشتون اومد، می تونید برید سراغ بقیه جلدهای مجموعه تله بازی و ماجراجویی های بعدی اریک و جسی رو دنبال کنید. مطمئنم پشیمون نمی شید!

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب تله بازی 2: حمله ی نامرئی به بایونوسافت"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه