خلاصه کتاب رهش رضا امیرخانی | هر آنچه باید بدانید

خلاصه کتاب رهش ( نویسنده رضا امیرخانی )

اگه دنبال یه کتابی می گردین که هم داستان داشته باشه، هم فکرتون رو حسابی درگیر کنه و هم شما رو با چالش های زندگی توی شهرای بزرگ روبه رو کنه، خلاصه کتاب رهش رضا امیرخانی همونیه که باید بخونید. این رمان بی نظیر، روایتی جذاب از تقابل زندگی آدم ها با توسعه شهری بی رویه است که با قلم خاص و گیرای امیرخانی حسابی به دل میشینه.

خلاصه کتاب رهش رضا امیرخانی | هر آنچه باید بدانید

رضا امیرخانی، نویسنده ای که دیگه حسابی اسم و رسم دار شده و با آثارش همیشه حرفی برای گفتن داره، توی «رهش» هم مثل بقیه کارهاش دغدغه های عمیق اجتماعی رو دستمایه داستانش قرار داده. این کتاب، که اسمش یه بازی هوشمندانه با کلمه «شهر» و معنی «رهیدن» یا همون رها شدن داره، خیلی زود توی دل مخاطب ها جا باز کرد و کلی جایزه مهم ادبی، مثل جایزه جلال آل احمد، رو هم نصیب خودش کرد. استقبال از «رهش» اونقدر زیاد بود که حتی صف های طولانی برای امضاش تشکیل می شد و اهالی فرهنگ هم حسابی ازش تعریف کردن.

توی این مقاله قراره با هم بریم سراغ خلاصه کتاب رهش و از نزدیک تر ببینیم چی توی این کتاب می گذره، با شخصیت هاش آشنا بشیم، پیام ها و دغدغه های امیرخانی رو بررسی کنیم و خلاصه، یه دید جامع و تحلیلی نسبت به این اثر پیدا کنیم. اینطوری چه کتاب رو خوندین و می خواین مرورش کنید، چه هنوز نخوندین و کنجکاوین، می تونید حسابی ازش استفاده کنید.

داستان رهش؛ سفر به دلِ یک تهران متفاوت

حالا بیاین ببینیم اصلا قصه «رهش» از کجا شروع میشه و شخصیت های اصلیش چطور توی این گره خوردگی های شهری گیر می کنن. رضا امیرخانی توی این رمان، یه تصویر واقع بینانه از زندگی مدرن شهری به ما می ده که شاید خیلی هامون هر روز باهاش سروکار داریم.

الیا، لیا و علا: خانواده ای در دل شهر شلوغ

داستان از جایی شروع میشه که با یه زوج معمار به اسم های «لیا» و «علا» آشنا می شیم. این دو نفر با عشق و علاقه با هم ازدواج کردن، ولی حالا، بعد از یه مدت زندگی مشترک و به خصوص با ورود فرزندشون، حسابی از هم دور افتادن. هر کدومشون یه جورایی توی چالش های زندگی در تهران امروز غرق شدن. لیا، یه زن حساس و دغدغه منده که وقتی «ایلیا»، پسر کوچولوشون، به آسم مبتلا میشه، دیگه طاقت نمی آره و روز به روز از این شهرسازی بی حساب و کتاب و ساختمونای مدرن بدش میاد. اون دنبال یه راهیه تا نفس ایلیا، و شاید نفس خود شهر، راحت تر بالا بیاد. از اون طرف، علا، همسر لیا و معاون شهرداره. اون توی موقعیتیه که قبل از هر تصمیمی، به منافع شغلی و موقعیت خودش فکر می کنه و انگار دغدغه های لیا رو اونقدر جدی نمی گیره.

بیماری ایلیا اینجا فقط یه بیماری ساده نیست؛ نمادی از آسیب پذیری ما آدم ها توی این هوای آلوده و شلوغی شهره. انگار ریه های ایلیا، همون ریه های شهره که دیگه داره خفه میشه. این تقابل دیدگاه بین لیا و علا، از همون اول نشون دهنده یه اختلاف عمیق تره؛ تقابل بین نگاه انسانی و نگاه منفعت طلبانه به شهر و توسعه.

خانه ی قدیمی و نبرد با برج سازها

خانواده لیا، توی یه خونه قدیمی و باصفا توی محله دارآباد تهران زندگی می کنن. این خونه، برای لیا فقط یه سقف بالای سر نیست، بلکه یه نماده؛ نمادی از گذشته، از هویت شهر، از یه زندگی ساده و اصیل که داره کم کم زیر سایه برج های بلند و بی قواره، گم میشه. توی این محله، غیر از خونه لیا و یکی دو تا خونه ویلایی دیگه، بقیه جاها تبدیل شدن به برج های سر به فلک کشیده ای که مثل قارچ رشد کردن و کل هویت محله رو بلعیدن.

توی همین هیاهو، سر و کله «آقای فروزان» پیدا میشه. فروزان یه شخصیت مرموزه که دنبال خریدن ملک موقوفی عموی لیاست. اون سودای ساخت یه برج دیگه توی اون زمین رو توی سرش داره و می خواد با نفوذش توی سیستم شهری و دور زدن قوانین، به اهداف خودش برسه. اینجا خونه قدیمی لیا تبدیل میشه به خط مقدم یه جنگ؛ جنگ بین کسایی که می خوان هویت و اصالت شهر رو حفظ کنن، و اونایی که فقط به فکر سود و منفعت لحظه ای هستن. این بخش از داستان، قشنگ نشون می ده که چطور یه تصمیم توی یه اداره، می تونه کل زندگی یه خانواده رو زیر و رو کنه و چه تاوانی داره.

چالش های زندگی مشترک در سایه توسعه

توی دل این داستان شهری، یه ماجرای عاطفی و خانوادگی هم جریان داره: زندگی زناشویی لیا و علا. این دو نفر، با اینکه همکار و هم رشته بودن، حالا به خاطر تضادهای شغلی و فکری، حسابی از هم فاصله گرفتن. لیا، با تمام وجودش در برابر تخریب ها و بی هویتی ها مقاومت می کنه و سعی داره جلوی این روند رو بگیره. اون می بینه که ایده هاش برای ساخت خونه های اصولی و انسانی، توی محیط کار مسخره میشه و هیچ حمایتی پیدا نمی کنه. این باعث میشه حس طرد شدن بهش دست بده و بیشتر و بیشتر تنها بشه. از اون طرف، علا که خودش بخشی از این سیستم توسعه گرای شهره، شاید به عمق مشکلات ایجاد شده توسط این توسعه، اونقدر که لیا حس می کنه، پی نمی بره.

ترافیک، آلودگی، و ازدحام شهر، فقط مشکلای بیرونی نیستن؛ اونا توی زندگی روزمره لیا و علا هم وارد شدن و باعث شدن دیگه «زبان مشترکی» برای حرف زدن با هم نداشته باشن. این بخش از رمان، نشون می ده که چطور مشکلات کلان شهری، می تونن حتی ریزترین جزئیات زندگی یه خانواده رو تحت تأثیر قرار بدن و روابط عاطفی رو هم خدشه دار کنن. این یعنی شهر، فقط آجر و سیمان نیست، شهر خودش یه موجود زنده ست که نفس می کشه و روی ما آدم ها هم تأثیر می ذاره، گاهی خوب و گاهی هم ستمگرانه.

اتفاقات مهمی که مسیر داستان رو عوض می کنن

همین طور که داستان پیش می ره، یه سری اتفاقات کلیدی می افتن که حسابی به تنش ها اضافه می کنن و شخصیت ها رو مجبور می کنن تصمیم های مهمی بگیرن. تلاش های لیا برای جلوگیری از ساخت و سازهای بی قاعده، واکنش علا به مشکلات و بیماری ایلیا، و فشارهایی که از طرف آقای فروزان و سیستم شهری به لیا وارد میشه، داستان رو به سمت اوج خودش می بره. امیرخانی با هنرمندی خاص خودش، جوری این اتفاقات رو توصیف می کنه که خواننده دائم توی دل داستان بمونه و حسابی با لیا همذات پنداری کنه. اینجا جزئیات داستان رو نمی گیم که اگه خواستین رمان رهش رو بخونین، براتون جذابیتش حفظ بشه، اما بدونین که این اتفاقات، شخصیت ها رو به جاهای جدیدی می بره و باعث میشه به خیلی چیزا دوباره فکر کنن.

شخصیت های اصلی رمان رهش؛ کی به کیه؟

حالا که یه کلیتی از داستان دستمون اومد، بیاین با شخصیت های اصلی این رمان، که هر کدوم نماد یه بخش از این جامعه و شهر هستن، بیشتر آشنا بشیم.

لیا: قلب داستان و نماد مقاومت

«لیا»، شخصیت اصلی و راوی داستانه. یه معمار که دغدغه های مادری، اونو وارد دنیای دیگه ای کرده. لیا نماد مقاومت در برابر این مدرنیته بی ریشه و بی هویته که داره هویت شهرمون رو از بین می بره. اون با روحیه ای حساس و دردمند، تمام تلاشش رو می کنه تا از اون چیزی که بهش اعتقاد داره، دفاع کنه؛ یعنی زندگی، هویت و گذشته ای که نباید زیر پای توسعه لگد مال بشه. لیا همش توی فکر حال و هوای شهره و اینکه این شلوغی و بی نظمی چه بلایی سر آدم ها میاره.

علا: معمار عمل گرا، گیر افتاده بین آرمان و واقعیت

«علا»، همسر لیا و معاون شهرداره. اون نماد قدرت و عمل گرایی توی این سیستمه. علا، درگیر روزمرگی های کاری و ملاحظات شغلیه و شاید به همین خاطر، از ابعاد انسانی توسعه غافل شده. اون بین آرمان هایی که احتمالا یه زمانی داشته و واقعیت های شغلش توی شهرداری گیر افتاده. میشه گفت علا، نماینده اون دسته از آدم هاست که شاید قصد بدی ندارن، ولی توی پیچ و خم های سیستم و فشارهای شغلی، ممکنه از هدف اصلیشون، یعنی ساختن شهری بهتر برای زندگی، دور بشن.

ایلیا: کودکی که صدای شهرِ بیمار شده

«ایلیا»، پسر کوچک لیا و علا، یه بچه بیمار و قربانی مستقیم توسعه ناپایدار شهره. بیماری آسم اون، نماد آسیب پذیری نسل آینده ست؛ نسلی که بدون اینکه خودشون بخوان، باید تاوان تصمیمات بزرگترها و این شهرسازی بی قاعده رو پس بدن. ایلیا صدای بی صدای شهره، صدایی که بهمون میگه این شهر داره مریض میشه و اگه حواسمون نباشه، ممکنه دیگه نتونیم نفس بکشیم.

آقای فروزان: چهره ای از سوداگری بی رحم

«آقای فروزان»، توی این داستان نمادی از منفعت طلبی و تخریب گریه که زیر پوشش قانون و روابط اداری، کارش رو پیش می بره. اون نماینده کساییه که فقط به سود و ضرر خودشون فکر می کنن و براشون مهم نیست که تصمیماتشون چه بلایی سر محیط زندگی، هویت شهری و زندگی آدم ها میاره. حضور فروزان، لایه انتقادی داستان رو پررنگ تر می کنه و نشون میده که چطور قدرت و پول، می تونن حتی اخلاقیات رو هم تحت تأثیر قرار بدن.

مضامین اصلی رهش؛ چی می خوایم از این شهر؟

حالا وقتشه که عمیق تر به پیام ها و دغدغه هایی که امیرخانی توی «رهش» مطرح کرده، نگاه کنیم. این کتاب پر از حرفای نگفته ست و هر صفحه اش ما رو به فکر فرو می بره.

شهرسازی بی حساب و کتاب و تاوانش

یکی از اصلی ترین مضامین کتاب رهش، نقد تند و تیز بر شهرسازی بی قاعده و بی اصوله. امیرخانی نشون می ده که چطور این توسعه بی رویه، نه تنها محیط زیست رو نابود می کنه، بلکه هویت فرهنگی و تاریخی شهر رو هم از بین می بره. برج های بلند و بی ربط، خیابان های شلوغ و ترافیک سنگین، و آلودگی هوا، همه و همه نتیجه یه تفکر اشتباه در مورد توسعه ان. نویسنده با ظرافت خاصی به ما میگه که این توسعه بی فکر، فقط به نفع یه عده محدوده و بقیه مردم، باید تاوانش رو پس بدن.

رابطه پیچیده ی ما با شهرمون

رهش، رابطه ما آدم ها رو با شهرمون به تصویر می کشه. شهر توی این رمان، فقط یه مکانی نیست که توش زندگی می کنیم؛ خودش یه موجود زنده و حتی گاهی یه موجود ستمگره که روی جسم و روح ساکنانش تأثیر می ذاره. امیرخانی این سوال رو مطرح می کنه: آیا ما داریم تو شهر زندگی می کنیم، یا شهر داره ما رو زندگی می کنه؟ چطور یه شهر میتونه روح آدم رو خسته و بیمار کنه؟ این کتاب یه جورایی زنگ خطریه که بهمون میگه حواسمون به رابطه مون با شهرمون باشه.

خانواده در محاصره زندگی مدرن

یکی دیگه از مضامین مهم، بحران خانواده و روابط عاطفی توی عصر مدرنه. لیا و علا، با وجود عشق اولیه، چطور توی این شلوغی و دغدغه های شهری، از هم فاصله می گیرن؟ رهش نشون می ده که چطور از خودبیگانگی و مشغله های کاری، می تونه روی صمیمی ترین روابط ما تأثیر بذاره. نقش ایلیا، که هم دلیلی برای نزدیکی و هم گاهی دلیلی برای دوری لیا و علا میشه، اینجا خیلی پررنگه. انگار این کتاب داره بهمون میگه که اگه حواسمون به شهر و محیط زندگیمون نباشه، ممکنه حتی خانواده هامون هم آسیب ببینن.

کشمکش سنت و مدرنیته

توی رهش، ما شاهد یه کشمکش همیشگی بین سنت و مدرنیته هستیم. خونه های قدیمی و باصفا در برابر برج های بی قواره، ارزش های انسانی و فرهنگی در برابر منفعت طلبی و سوداگری. امیرخانی نشون میده که چطور این جنگ، توی تار و پود شهر و زندگی ما جریان داره و چطور این دو نیرو، مدام با هم در تقابل هستن. این بخش از داستان به ما میگه که توسعه واقعی، اونی نیست که گذشته رو کلا کنار بذاره، بلکه اونیه که بتونه یه تعادل بین این دو پیدا کنه.

ما چقدر مسئولیم؟ نقش ما تو این ماجرا

این رمان، یه سوال مهم اخلاقی و اجتماعی رو مطرح می کنه: مسئولیت پذیری ما آدما چقدره؟ نقش معمارها، مسئولین شهری و حتی خود شهروندان توی ساختار و آینده شهر چیه؟ آیا ما فقط مصرف کننده ایم یا می تونیم توی سرنوشت شهرمون نقش داشته باشیم؟ رهش یه نهیب میزنه و بهمون میگه که هر کدوم از ما، به سهم خودمون، توی این معادله مسئولیم و بی تفاوتی، می تونه تاوان سنگینی داشته باشه.

سبک و قلم رضا امیرخانی در رهش؛ یه جور دیگه خوندن

یکی از چیزایی که «رهش» رو حسابی خاص می کنه، قلم رضا امیرخانیه. اگه از قبل با کارای ایشون آشنا باشین، می دونین که نثرش یه جورایی امضای خودشه و با بقیه نویسنده ها فرق می کنه. بیاین با هم ببینیم این قلم چطور توی «رهش» خودشو نشون داده.

نثری که امضای خودشه!

امیرخانی توی «رهش» هم از نثر خاص و منحصر به فرد خودش استفاده کرده. ممکنه توی متن، کلمات نو، اصطلاحات تخصصی معماری و شهرسازی، و حتی کلمات بومی و قدیمی رو ببینید که شاید توی نگاه اول معنیشون رو ندونید. اما نگران نباشید، این کلمات جوری توی متن نشسته که حسابی به جذابیت کار اضافه می کنه و باعث میشه حس کنید دارید یه کار خاص می خونید. این جور کلمه پردازی ها، نشان دهنده چیره دستی نویسنده ست و باعث میشه «رهش» یه هویت زبانی مخصوص به خودش داشته باشه.

حتی اسم کتاب هم همینجوریه؛ خود نویسنده این اسم رو «رَهِش» می خونه، نه «رَهَش». این بازی با کلمات و تلفظ ها، از خلاقیت های خاص امیرخانیه که توی تمام کتابش به کرات دیده میشه. این یعنی امیرخانی فقط یه قصه نمی گه، بلکه با کلمات هم بازی می کنه و یه اثر هنری متفاوت خلق می کنه.

روایت از نگاه لیا: حس و حال زنانه

یه نکته خیلی مهم توی «رهش»، زاویه دید داستانه. امیرخانی تصمیم گرفته داستان رو از منظر «لیا» و به صورت راوی اول شخص (منِ زن) تعریف کنه. این انتخاب باعث شده که داستان یه بعد عاطفی و درونی خیلی قوی داشته باشه. ما از نگاه لیا، دغدغه هاش، ناراحتی هاش، تلاش هاش و حسرت هاش رو می بینیم. این انتخاب، به خواننده کمک می کنه تا با لیا حسابی همذات پنداری کنه و از نزدیک تر با مشکلات و چالش هایی که یه زن توی این جامعه، به خصوص توی زمینه معماری و شهرسازی داره، آشنا بشه. حس مادری و دغدغه های مربوط به فرزند هم توی این نوع روایت، پررنگ تر شده.

یه لحن دغدغه مند و پر از سوال

لحن «رهش»، یه لحن انتقادی و دغدغه منده. امیرخانی مستقیم و بی پرده، به مخاطب نهیب می زنه و سوالات اساسی درباره شهر، زندگی، و آینده رو مطرح می کنه. اون فقط یه داستان گو نیست، بلکه انگار داره ما رو دعوت می کنه که با چشم باز به اطرافمون نگاه کنیم. این لحن، خواننده رو وادار می کنه که بعد از خوندن کتاب، به چیزایی که قبلا بی تفاوت از کنارشون رد می شده، دوباره فکر کنه. این همون «بیداری» و آگاه سازی ایه که امیرخانی همیشه دنبالشه.

«چه فرقی دارد فرزند من با جانباز شیمیایی که در جنگ آسیب دیده است؟ حالا گیرم با رزمنده ی داوطلب یکی نباشد. چه تفاوتی دارد با کودک حلبچه ای؟ علا که می رود و در سمینار آسیب های شیمیایی چفیه گردن می اندازد و به جانبازان، روی سن سالن شهرداری گل می دهد، نباید به ایلیا هم گل بدهد؟»

رهش و افتخاراتش؛ جوایزی که داستان رو برجسته تر کردن

کتاب رهش فقط یه رمان خوب نیست، بلکه یه اثر شناخته شده و پر افتخاره که توی ادبیات معاصر ایران جایگاه ویژه ای پیدا کرده. استقبال از این کتاب نشون داد که رضا امیرخانی تونسته حرف دل خیلی ها رو بزنه. بیاین ببینیم «رهش» چه افتخاراتی به دست آورده.

جایزه ادبی جلال آل احمد: مهر تایید بر ارزش ادبی

یکی از مهمترین جوایزی که «رهش» به دست آورد، جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش رمان و داستان بلند (یازدهمین دوره) بود. این جایزه، که یکی از معتبرترین جوایز ادبی ایرانه، نشون دهنده ارزش بالای ادبی و محتوایی این رمانه. بردن این جایزه، مهر تاییدی بود بر اینکه «رهش» فقط یه داستان سرگرم کننده نیست، بلکه یه اثر عمیق و تأثیرگذاره که از فیلتر داوران برجسته ادبی هم با موفقیت عبور کرده.

جایزه کتاب سال: نشان کیفیت

«رهش» به همین جا بسنده نکرد و توی سی وششمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هم توی بخش ادبیات، جایزه گرفت. این جایزه هم اهمیت کتاب رو دوچندان می کنه و نشون می ده که کار امیرخانی نه تنها از نظر منتقدان ادبی، بلکه از نظر نهادهای فرهنگی رسمی هم مورد تأیید بوده و تونسته خودش رو به عنوان یه اثر باکیفیت و ارزشمند معرفی کنه.

استقبال گرم مردم و اهالی فرهنگ

علاوه بر جوایز رسمی، «رهش» با استقبال بی نظیری از طرف مردم و خواننده ها روبه رو شد. یادتونه ۱۹ بهمن ۹۶ که جشن امضای این کتاب برگزار شد؟ یه صف طولانی توی پیاده روی شرقی خیابان انقلاب تشکیل شده بود! این یعنی مردم از این کتاب استقبال گرمی کردن و دوستش داشتن. حتی عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد وقت، توی حساب توییترش از «رهش» به عنوان یه «اتفاق خوب» یاد کرد. این همه حمایت و استقبال، خودش یه جایزه بزرگ برای هر نویسنده ایه و نشون میده که «رهش» تونسته با دغدغه ها و حرفای تازه اش، حسابی به دل جامعه نفوذ کنه.

چرا باید رهش رو بخونیم؟ ارزشش به چیه؟

خب، تا اینجا با خلاصه کتاب رهش و جزئیاتش آشنا شدیم. شاید براتون سوال باشه که حالا چرا باید این کتاب رو بخونیم؟ آیا ارزش اینو داره که وقت بذاریم و بریم سراغش؟ جوابش یه «بله» محکم و قاطعانه است. بیاین با هم چند تا دلیل محکم برای خوندن این رمان رو مرور کنیم.

یه جور دیگه به شهر نگاه کنیم

اگه شما هم مثل خیلی از ما، توی شلوغی و آشفتگی زندگی شهری کلافه شدین، «رهش» یه انتخابی عالیه. این کتاب به شما کمک می کنه که با چالش های زندگی توی کلان شهرها، اونم از یه زاویه دید جدید و عمیق، درگیر بشید. «رهش» فقط یه قصه نیست، یه آیینه ست که شهر و مشکلاتش رو جلوی چشممون می ذاره. بعد از خوندن این کتاب، قول میدم دیگه با همون نگاه قبلی به خیابونا، ساختمونا و حتی هوای شهرمون نگاه نکنید. انگار یه چشم جدید بهتون اضافه میشه که می تونید باهاش ریزبین تر باشید.

با یه اثر خاص ادبیات معاصر آشنا بشیم

رضا امیرخانی، نویسنده نام آشنای ایرانی، به خاطر سبک نگارش متفاوت، نگاه مذهبی-دینی و دغدغه های اجتماعی اش، جایگاه خاصی توی داستان نویسی مدرن ایران پیدا کرده. کتاب رهش یکی از مهمترین و برجسته ترین رمان های ادبیات معاصر ایرانه که هم توی جشنواره های داخلی جایزه برده و هم حسابی مورد استقبال مردم قرار گرفته. اگه می خواین با آثار مهم و تأثیرگذار ادبیات معاصرمون آشنا بشید، «رهش» یه گزینه بی نظیره. خوندن این کتاب یعنی یه قدم برداشتن به سمت شناخت ادبیات ناب امروز ایران.

قلم امیرخانی رو تجربه کنیم

یکی از لذت های خوندن کتاب «رهش»، تجربه قلم خاص و فکربرانگیز رضا امیرخانیه. ممکنه توی نگاه اول، نثر ایشون یه کم متفاوت به نظر بیاد، شاید بعضی کلمات براتون ناآشنا باشن یا حتی لحن نگارشش یه کم خاص باشه. اما همین تفاوت هاست که کار ایشون رو خاص کرده. امیرخانی جوری می نویسه که شما رو به فکر فرو می بره، وادار به تأمل می کنه و سوالاتی توی ذهنتون میندازه که شاید جواباشون رو تا حالا پیدا نکرده بودید. اگه دنبال یه تجربه خوندن متفاوت و یه قلم تازه هستین، «رهش» حتماً شما رو راضی نگه می داره. از اون کتاباست که سخت میشه نسبت به قلمش بی تفاوت بود؛ یا حسابی باهاش ارتباط می گیرین و کیف می کنین، یا شاید یه کم باهاش چالش داشته باشین، اما در هر صورت، اثرش رو روی ذهنتون حس می کنین.

نتیجه گیری: رهش، یه آینه روبروی ما و شهرمون

خلاصه کتاب رهش ( نویسنده رضا امیرخانی ) به ما نشون داد که این رمان فقط یه داستان ساده نیست؛ یه اثر عمیق و پرمفهومه که از دل دغدغه های واقعی زندگی امروز ما توی شهرهای شلوغ بیرون اومده. امیرخانی با قلم هنرمندانه و دغدغه مندش، ما رو با خودش به سفری می بره که توی اون، نه تنها با زندگی یه خانواده درگیر میشیم، بلکه با شهر، با مشکلاتش، با چالش هاش و با تاثیراتش روی روح و جسممون هم مواجه می شیم.

«رهش» بهمون یادآوری می کنه که توسعه، اگه حساب و کتاب نداشته باشه و ابعاد انسانی رو نادیده بگیره، می تونه چه بلایی سر محیط زیست، هویت فرهنگی و حتی روابط انسانی بیاره. این کتاب، یه آینه تمام قده جلوی ما می ذاره و ازمون می پرسه: «ما توی این شهر، داریم چه کار می کنیم؟»

این رمان، دعوتیه برای فکر کردن؛ فکر کردن به نقش خودمون، به مسئولیت پذیریمون توی قبال شهرمون و کیفیت زندگی آینده مون. خوندن «رهش» تجربه متفاوتی رو براتون رقم می زنه و کمک می کنه با چشم بازتری به اطراف و به روابطتون نگاه کنید. پس اگه تا الان این کتاب رو نخوندین، پیشنهاد می کنم حتماً یه فرصتی بهش بدین و خودتون رو غرق کنید توی دنیای پر از فکر و دغدغه «رهش». مطمئن باشید پشیمون نمی شید و کلی چیز جدید ازش یاد می گیرید.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب رهش رضا امیرخانی | هر آنچه باید بدانید" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب رهش رضا امیرخانی | هر آنچه باید بدانید"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه