مشروطه ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی | خلاصه و نکات کلیدی

خلاصه کتاب مشروطه ایرانی ( نویسنده ماشاءالله آجودانی )

کتاب «مشروطه ایرانی و پیش زمینه های نظریه ولایت فقیه» اثر دکتر ماشاءالله آجودانی، یک اثر درجه یک و فوق العاده است که به ما کمک می کند بفهمیم چرا مشروطه با آن آرزوهای بزرگ، به اونجایی که باید نمی رسید و ریشه های نظریه ولایت فقیه از کجا آب می خوره. اگر دنبال یه راه میانبر برای درک عمیق این کتاب ۵۶۰ صفحه ای هستی، این مقاله دقیقاً همون چیزیه که می خوای!

مشروطه ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی | خلاصه و نکات کلیدی

ماشاالله آجودانی، اسمش توی تاریخ نگاری معاصر ایران با این کتاب گره خورده. کلاً وقتی حرف از انقلاب مشروطه و پیچیدگی هاش می شه، خیلی ها دنبال یه توطئه خارجی می گردن یا تقصیر رو گردن یه عده خاص می ندازن. اما آجودانی یه جور دیگه به قضیه نگاه می کنه؛ اون رفته سراغ ریشه های فکری خود جامعه ایرانی و نشون می ده که مشکل اصلی دقیقاً از همونجاست که شروع می شه.

مهم ترین چیزی که توی این کتاب یاد می گیریم اینه که چطور مفاهیم مدرن غربی، وقتی وارد ایران شدن، به خاطر بسترهای فکری و فرهنگی موجود، دچار «تقلیل» شدن. یعنی چی؟ یعنی مثلاً مفاهیم مثل آزادی و دموکراسی، به جای اینکه همون طور که هستن درک بشن، با برچسب های دینی و سنتی مثل «امر به معروف» یا «مشورت» معنی پیدا کردن. این تغییر، کلی ماجرا درست کرد که تا همین امروز هم ردش رو می شه توی جامعه مون دید.

توی این مقاله، با هم یه سفر به دنیای پر رمز و راز «مشروطه ایرانی» می کنیم. می بینیم آجودانی چطور موشکافانه به بررسی این موضوعات پرداخته و حتی خاستگاه نظریه ولایت فقیه رو از دل متون عرفانی و فقهی بیرون کشیده. نقدها و نظرات مختلفی هم که درباره این کتاب هست، از مثبت ترینشون تا اونایی که کمی زاویه دارن، با هم بررسی می کنیم. خلاصه، قراره یه تصویر کامل و شفاف از این شاهکار آجودانی به دست بیاریم.

چطور «مشروطه ایرانی» راهگشای تاریخ نگاری ما شد؟ معرفی کتاب و رویکرد آجودانی

شاید برات سؤال پیش بیاد که اصلاً چرا این کتاب ماشاءالله آجودانی انقدر سروصدا کرده و انقدر توی بحث های تاریخ معاصر ایران مهمه؟ خب، داستان از این قراره که این کتاب یه جورایی مسیر رو برای یه نگاه جدید به تاریخ مشروطه باز کرده. آجودانی به جای اینکه مثل خیلی از مورخ های دیگه، دنبال توطئه های خارجی یا قهرمان سازی باشه، رفته سراغ «اندیشه ایرانی» و نشون داده که مشکلات از کجا شروع شده.

نگاهی به شناسنامه «مشروطه ایرانی»

اول از همه، یه آشنایی کوتاه با خود کتاب داشته باشیم. «مشروطه ایرانی و پیش زمینه های نظریه ولایت فقیه»، همونطور که از اسمش پیداست، یه کتاب پر و پیمونه. سال ۱۳۷۶ خورشیدی نوشته شده و چاپ اولش سال ۱۳۸۲ توی تهران اومده بیرون. انتشارات اختران هم زحمتش رو کشیده. این کتاب حدود ۵۶۰ صفحه داره و توی ۱۹ بخش اصلی، کلی بحث مهم رو باز می کنه. بخش های اصلیش شامل پیشگفتار، قسمت های «قدرت و حکومت»، «از دفتر روشنفکری»، یادداشت ها و نمایه است. اگه بخوام یک کلام بگم، این کتاب یه جورایی مثل یه ذره بین عمل می کنه که می ذاریمش روی اتفاقات مشروطه و ریشه هاش رو با دقت بررسی می کنیم.

آجودانی چطور به مشروطه نگاه می کند؟ (روش شناسی)

روش کار آجودانی واقعاً خاص و کم سابقه است. اون میگه برای فهمیدن مشروطه، باید بریم سراغ «زبان تاریخی» و «متن تاریخی عصر». یعنی چی؟ یعنی نباید اسناد و نوشته های اون دوران رو با عینک امروز بخونیم، بلکه باید ببینیم مردم اون زمان، کلمات و مفاهیم رو چطور درک می کردن و چه معنایی براشون داشت. اینجوری خیلی از سوءتفاهم ها و بدخوانی هایی که توی تاریخ نگاری ما هست، از بین می ره.

مثلاً، آجودانی نشون می ده که چقدر از حرف ها و ایده های اشتباه، توی ذهن ما جا خوش کرده و باعث شده زنجیره ای از بدفهمی ها ادامه پیدا کنه. اون میگه تاریخ روشنفکری ما پر از فرصت های سوخته و اشتباهات جبران ناپذیره. برای همین، توی کتابش با کلی مثال و سند، اشتباهات و توهمات روشنفکران مشروطه خواه رو نشون می ده تا ما امروز همون خطاها رو تکرار نکنیم. این جور نگاه انتقادی و بی طرفانه به تاریخ، واقعاً شجاعانه است و به ما کمک می کنه تا از جانبداری های کورکورانه فاصله بگیریم.

مغز کلام آجودانی: ریشه ها و تناقضات مشروطه

حالا که با کلیات و روش کار آجودانی آشنا شدیم، وقتشه بریم سراغ حرف اصلی کتاب. آجودانی چی می خواد بهمون بگه؟ کلید اصلی فهم این کتاب، درک «تقلیل» و «تناقض» است. این دو مفهوم، مثل نخ تسبیح، تمام بحث های کتاب رو به هم وصل می کنن و نشون می دن که چرا مشروطه ایرانی، با اون همه امید و آرزو، به اون چیزی که قرار بود تبدیل نشد.

مفاهیم مدرن به سبک سنتی: تقلیل ها و بدفهمی ها

آجودانی با یه تحلیل عمیق نشون می ده که مفاهیم و ایده های مدرن مثل آزادی، دموکراسی، مجلس و قانون، وقتی وارد جامعه ایران شدن، به خاطر بستر فکری و فرهنگی اون زمان، چطور «تفسیر» و در واقع «تقلیل» پیدا کردن. یعنی این مفاهیم رو به چیزی شبیه به خودشون در سنت و دین کاهش دادن تا برای مردم و روحانیون قابل قبول تر باشن. مثلاً:

  • «آزادی قلم و بیان» شد «امر به معروف و نهی از منکر».
  • «دموکراسی» شد «امرهم شورا بینهم».
  • «مجلس قانون گذاری» شد محلی برای «مشورت».

فکرشو بکنید! این مفاهیم، محصول تجربه تاریخی غرب بودن و توی ذهن ایرانی ها اون موقع، معنای دقیق و جاافتاده ای نداشتن. برای همین، روشنفکران و حتی روحانیون مشروطه خواه، به جای اینکه تلاش کنن تا درک عمیق تری از این مفاهیم ایجاد کنن، سعی کردن اون ها رو با چیزی که مردم می فهمیدن، یعنی مفاهیم دینی و سنتی، تطبیق بدن. نتیجه چی شد؟ یه «مشروطه بی بال و پر» که نه کاملاً مدرن بود و نه کاملاً سنتی. یه جورایی تو برزخ گیر کرد.

آجودانی میگه این تقلیل دادن ها باعث شد که مشروطیت، که ذاتاً بر «جدایی کامل دین از سیاست» و «جایگزین شدن قوانین زمینی به جای قوانین الهی» بنا شده بود، ماهیت خودش رو از دست بده و به یه امر دیانتی تبدیل بشه.

روشنفکران و روحانیت: هر دو به شیوه خود

آجودانی توی کتابش، نه تنها به روشنفکران، بلکه به روحانیت هم با شجاعت نگاه انتقادی داره. اون نشون می ده که هر دو گروه، هر کدوم به شیوه خودشون، در این «بدفهمی» و «تقلیل» نقش داشتن:

  • روشنفکران عرفگرا: کسایی مثل مستشارالدوله و ملکم خان، با اینکه تحصیل کرده فرنگ بودن و با لیبرالیسم غربی آشنا، سعی می کردن اصول مشروطه رو شرعی جلوه بدن تا مردم و روحانیون راحت تر قبولش کنن. مثلاً مستشارالدوله، کتاب «یک کلمه» (که ترجمه اصول اعلامیه حقوق بشر فرانسه بود) رو نوشت و سعی کرد با آیات و احادیث مستندش کنه و حتی اسمش رو «روح الاسلام» بذاره!
  • استثناها و صداهای شنیده نشده: توی این میان، میرزا فتحعلی آخوندزاده یه استثنا بود. اون روی اصولش پافشاری می کرد و می گفت بدون درک بنیاد فلسفی غرب، نمی شه به پیشرفت واقعی رسید و تطبیق مفاهیم غربی با شرع، فقط باعث گمراهی و تقلیل می شه. آجودانی میگه صدای آخوندزاده حتی توی خود جامعه روشنفکری هم درست شنیده نشد.
  • روحانیت و استبداد دینی: از اون طرف، شیخ فضل الله نوری شاخص ترین چهره ای بود که با «مشروطه ایرانی» زاویه داشت و لوایحش، مستندترین سند تناقض بین مشروطه و شرع بود. آجودانی نشون می ده که فضای جامعه اون موقع، پر از تاریک اندیشی دینی بود؛ مثلاً کتاب های فلسفی رو ضاله می دونستن و حتی مجالس درس فلسفه باید مخفیانه برگزار می شد. این فضا، کار رو برای پیشبرد پروژه روشنگری خیلی سخت می کرد.

نتیجه این شد که روشنفکران، با حسن نیت یا ملاحظه کاری های سیاسی، و روحانیون، به دلایل خودشون، به سمتی رفتن که مشروطه به جای اینکه یه انقلاب عمیق فکری و اجتماعی باشه، یه سازش ناتمام از آب دراومد.

کشف بزرگ: ریشه یابی نظریه ولایت فقیه

یکی از درخشان ترین و شاید بشه گفت «کشف تاریخی» آجودانی، ریشه یابی نظریه ولایت فقیه است. آجودانی به دل متون خاک خورده فقهی، عرفانی و تاریخی رفته و نشون داده که این نظریه، ریشه های عمیقی در تصوف متشرعانه ایرانی، حکمت خسروانی و حتی آرای سهروردی داره.

  1. خاستگاه های عرفانی و فقهی: آجودانی توضیح می ده که چطور مفهوم «ولایت» که در تصوف به معنای فنای در حق و دوستی خدا بود و ربطی به حکومت نداشت، کم کم با «وحدت تصوف و تشیع» (که سهروردی و بعدتر سید حیدر آملی پایه گذاراش بودن) پیوند خورد.
  2. ملا احمد نراقی و تئوری پردازی اولیه: توی دوره قاجار و زمان فتحعلی شاه، ملا احمد نراقی برای اولین بار، با استناد به حدیث ها و آیات، «حق حکومت و کشورداری» رو برای فقیه عادل در زمان غیبت امام زمان مطرح می کنه. آجودانی نشون می ده که مستندات نراقی، همون حدیث هایی بودن که صوفیان برای «ولایت» پیران خودشون استفاده می کردن.
  3. قدرت گیری تاریخی روحانیون: آجودانی توی کتابش توضیح می ده که چطور روحانیون، مخصوصاً بعد از جنگ ایران و روس، کم کم قدرت گرفتن. شاه ها به حمایت اون ها برای بسیج مردم نیاز داشتن و همین باعث شد روحانیون، علاوه بر قضاوت، توی امور سیاسی هم دخالت کنن. مثال هایی مثل قدرت بی حد سید محمد باقر اصفهانی (معروف به شفتی) توی دوره محمدشاه، یا ماجرای رژی و فتوای میرزای شیرازی توی دوره ناصرالدین شاه، نشون می ده که روحانیت چطور قدم به قدم نفوذ و قدرت خودش رو زیاد کرد و حتی نقش اپوزیسیون رو در برابر حکومت بازی می کرد. این تاریخچه قدرت گیری، به خوبی نشون مون می ده که نظریه ولایت فقیه، چطور از دل این بستر تاریخی بیرون اومده.

موافقان و مخالفان: نقد و بررسی «مشروطه ایرانی»

هر کتابی که حرف تازه و مهمی برای گفتن داشته باشه، حتماً هم موافقانی پیدا می کنه و هم مخالفانی. «مشروطه ایرانی» آجودانی هم از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب، خیلی ها رو به فکر فرو برده و کلی بحث و گفتگو راه انداخته. بیایید ببینیم دیدگاه های مختلف درباره این اثر چیه.

چرا «مشروطه ایرانی» درخشید؟ نقاط قوت کتاب

این کتاب یه جورایی مثل یه گنج پنهان عمل می کنه که کلی نکته تازه رو برامون رو می کنه. نقاط قوتش واقعاً زیاده و همین باعث شده که جایگاه ویژه ای توی تاریخ نگاری ایران پیدا کنه:

  • تحلیل عمیق چالش سنت و تجدد: آجودانی به شکل بی نظیری نشون می ده که چطور سنت و مدرنیته توی ایران، به جای اینکه همدیگه رو تکمیل کنن، با هم گلاویز شدن و چه چالش هایی رو به وجود آوردن. اون موانع آزادی رو فقط توی استبداد سیاسی و دینی نمی بینه، بلکه حتی به جاهایی توی رفتار روشنفکران هم اشاره می کنه.
  • شجاعت در نقد جریانات فکری: آجودانی هیچ رودربایستی با کسی نداره. چه روشنفکران با کلی سابقه، چه روحانیون بانفوذ، همه رو با معیار «زبان اسناد و تعقل تاریخی» نقد می کنه. مثلاً از جهانگیرخان صوراسرافیل که از ترور اتابک حمایت کرده، یا میرزا حسن رشدیه که از قتل یه زرتشتی راضی بوده، انتقاد می کنه و نشون می ده که دموکراسی خواهی باید از هرگونه خشونت و تندروی به دور باشه.
  • استناد به اسناد و تعقل تاریخی: نویسنده فقط بر اساس شایعات یا نظرات شخصی حرف نمی زنه. اون با دقت میره سراغ متون و اسناد اصلی و هرچیزی رو با منطق و شواهد تاریخی بررسی می کنه. این کار باعث می شه کتابش از جانبداری های ایدئولوژیک دور بمونه و اعتبار علمی بالایی داشته باشه.
  • فصاحت بیان و توانایی ادبی: آجودانی خودش استاد ادبیات فارسیه و این نکته توی کتابش کاملاً پیداست. متن کتاب روان، خوش خوان و جذابه، حتی وقتی داره مفاهیم پیچیده فلسفی و تاریخی رو توضیح می ده. این توانایی ادبی، در کنار عمق تاریخی، واقعاً کتاب رو خواندنی تر کرده.
  • تحلیل دقیق تاریخ نگاران دیگر: یکی از کارهای جالب آجودانی، نقد کردن خود تاریخ نگاران معاصر ایرانه، از فریدون آدمیت گرفته تا حامد الگار. اون نشون می ده که چطور حتی پژوهشگران بزرگ هم ممکنه دچار بدفهمی یا سهل انگاری بشن و آجودانی با احترام، اما قاطعانه، این اشتباهات رو تصحیح می کنه.

بحث و جدل ها: نقدهایی که به کتاب وارد شد

«مشروطه ایرانی» با تمام قوت هاش، مثل هر اثر مهمی، نقدهایی هم بهش وارد شده و باعث شده بحث های جالبی راه بیفته:

احسان یارشاطر: استاد احسان یارشاطر، این کتاب رو خیلی قبول داره. ایشون میگه:

«من هیچ کتابی را نمی شناسم که مانند این کتاب مشکل عمیق و اساسی ایران را در دوران معاصر برای پیشرفت علمی و صنعتی و اقتصادی به درستی آشکار کرده باشد. اگر امروز بخواهم یک کتاب فارسی را دربارهٔ تاریخ مشروطیت مقدم بر سایر کتب توصیه کنم همین کتاب است، این کتاب بیش از هر کتاب دیگری روشنگر شکل گرفتن این مشروطه و آب و هوای خاص آن و شامل سیری در آثار اصیل دوران جنبش مشروطه و پیشینه آن می دانم.»

این حرف نشون میده که چقدر این کتاب برای یک چهره آکادمیک بزرگ، ارزشمند بوده.

محمد امینی: یکی از نقدهای جدی رو محمد امینی، پژوهشگر تاریخ، مطرح کرده. آجودانی توی کتابش معتقده که قانون اساسی مشروطه، قانونی دینی بود که رگه هایی از سکولاریسم هم توش دیده می شد. اما امینی با این نظر مخالفه و میگه:

«قانون اساسی مشروطه اساساً یک قانون سکولار است که در برخی بندها گرد شرعی بر آن پاشیده اند. اینکه قانون اساسی مشروطه می پذیرد که حق قانون گذاری با مجلس است این پایان دخالت نهاد دین در فرمانروایی است.»

این اختلاف نظر، نشون می ده که تفسیر ماهیت مشروطه چقدر می تونه متفاوت باشه.

مسعود سفیری: مسعود سفیری هم روی یه نکته مهم دست گذاشته. اون میگه آجودانی، مفهوم «انقلاب مشروطیت» رو زیر سؤال می بره و به جاش از «مشروطه ایرانی» استفاده می کنه. سفیری معتقده که:

«انقلاب مشروطیت از منظر مشروطه ایرانی هیچ ایدئولوژی انقلابی جز اندیشه عدالت خواهی نداشته است.»

به نظر سفیری، آجودانی با این کار، این مقطع تاریخی رو از نسخه های انقلابی رایج متمایز می کنه. یعنی یه جورایی میگه این بیشتر یه جنبش بود تا یک انقلاب به معنای کلاسیک کلمه.

مسعود رضایی: مسعود رضایی، یکی دیگه از منتقدان، صراحت لهجه آجودانی رو تحسین می کنه و مشروطه رو یه «انقلاب ناقص» می دونه. اون میگه:

«ایشان نهضت مشروطه را یک «انقلاب ناقص» می نامد و بر این اعتقاد است که «انقلاب ناقص مشروطه نتوانست به یکی از مهم ترین آرزوهای مشروطه خواهان یعنی آرزوی اتحاد ملت و دولت جامه عمل بپوشاند و نقطه پایانی بر این اختلاف دیرینه نهد، اختلافی که از درون و برون فرهنگ دینی ما سر برمی کشید و در فضای استبداد زده جامعه ما می بالید تا به عنوان یکی از اساسی ترین موانع، سد راه رشد و گسترش جامعه مدنی گردد.»

این دیدگاه نشون می ده که چطور آجودانی، واقع بینانه به شکست های مشروطه نگاه می کنه و اونا رو حاصل تناقضات درونی جامعه می دونه.

این نقد و نظرها، در کنار هم، به ما یه تصویر جامع تر از «مشروطه ایرانی» می ده و نشون می ده که این کتاب چقدر قابلیت تأمل و بحث داره. آجودانی با این کتاب، یه جرقه ای توی ذهن خیلی ها زده تا دوباره به مشروطه و ریشه هاش فکر کنن.

چرا هنوز باید «مشروطه ایرانی» را خواند؟ اهمیت و تأثیرگذاری

شاید بپرسی بعد از این همه سال، هنوزم «مشروطه ایرانی» حرفی برای گفتن داره؟ اصلاً چرا باید وقت بذاریم و این کتاب رو بخونیم یا خلاصه اون رو دنبال کنیم؟ راستش رو بخوای، این کتاب نه فقط یه سند تاریخیه، بلکه مثل یه آینه است که می تونه مشکلات امروز ایران رو هم برامون روشن کنه.

اولاً، این کتاب به ما کمک می کنه تا ریشه های خیلی از مشکلات فعلی جامعه مون رو بهتر بفهمیم. این تناقضات بین سنت و تجدد، اون تقلیل هایی که مفاهیم مدرن پیدا کردن، و اون کشاکش بین روشنفکران و روحانیت، چیزهایی نیستن که فقط مال صد سال پیش باشن. رد پای این ها رو هنوزم می شه توی بحث های امروز جامعه دید. آجودانی یه جورایی داره بهمون میگه که این داستان ها، نه مال دیروزه و نه مال فردا، بلکه همیشه با ما بوده و هست.

ثانیاً، «مشروطه ایرانی» درس های خیلی مهمی برای روشنفکران و همه ما داره. این کتاب به ما یاد می ده که چطور وقتی با ایده های جدید از فرهنگ های دیگه مواجه می شیم، باید با دقت و عمیق بهشون نگاه کنیم، نه اینکه سطحی نگر باشیم و بخوایم صرفاً اون ها رو با چیزی که خودمون می فهمیم، تطبیق بدیم. اگه این کار رو نکنیم، ممکنه یه «تجدد ناقص» بسازیم که نه سنتیه و نه مدرن و در نهایت به بن بست می خوره.

در نهایت، این کتاب روی نسل های بعدی پژوهشگران و مورخان هم خیلی تأثیر گذاشته. نگاه متفاوت و جسورانه آجودانی، راه رو برای مطالعات جدید باز کرده و خیلی ها رو تشویق کرده که به جای تکرار حرف های قدیمی، با رویکردی انتقادی و با استناد به اسناد، به تاریخ نگاه کنن. خلاصه، «مشروطه ایرانی» یه کتابیه که خوندنش، چشم آدم رو به روی خیلی چیزها باز می کنه و کمک می کنه تا گذشته رو نه به عنوان یه سری خاطره، بلکه به عنوان یه درس بزرگ برای امروز و فردا درک کنیم.

حرف آخر: میراثی برای امروز ایران

رسیدیم به انتهای این سفر جذابمون توی دنیای «خلاصه کتاب مشروطه ایرانی ( نویسنده ماشاءالله آجودانی )». امیدوارم با هم تونسته باشیم یه دید کلی و دقیق از این شاهکار به دست بیاریم. همونطور که دیدیم، ماشاءالله آجودانی با قلم تواناش، نشون می ده که چطور ما ایرانی ها توی مواجهه با مدرنیته، به جای درک عمیق، دچار یه جور «تقلیل» شدیم و مفاهیم غربی رو با برچسب های خودمون معنی کردیم. این داستان تقلیل ها و بدفهمی ها، یه جورایی میشه گفت که ریشه خیلی از گره های فکری و سیاسی جامعه مون توی این صد سال اخیر بوده.

از اون طرف، کشف بزرگ آجودانی درباره ریشه های نظریه ولایت فقیه، واقعاً یه کار پژوهشی عمیق و کم نظیره که نشون می ده چطور این نظریه، از دل متون عرفانی و فقهی و با قدرت گیری تدریجی روحانیت، پا گرفت و به جایی رسید که ما امروز می شناسیم.

مهم ترین پیامی که «مشروطه ایرانی» بهمون می ده اینه که باید همیشه تاریخ رو با یه نگاه انتقادی و باز بخونیم. نباید از نقد کردن چه روشنفکران و چه روحانیون بترسیم و باید یاد بگیریم که هیچ قهرمانی بی عیب و نقص نیست. این کتاب یه جورایی آینه تمام نمای هویت امروزین ایرانه و چالش های همیشگی ما با سنت و تجدد رو بهمون یادآوری می کنه.

خلاصه که، «مشروطه ایرانی» فقط یه کتاب تاریخی نیست؛ یه نقشه راهه برای فهمیدن اینکه از کجا اومدیم و الان کجا وایسادیم. اگه دنبال فهم عمیق تر از خودمون و جامعه مون هستی، این کتاب رو از دست نده. خوندنش، حتی خلاصه اش، باعث میشه به قول معروف، چراغی دستت بیاد و راه رو بهتر ببینی. ماشاءالله آجودانی با این اثرش، یه میراث فکری ارزشمند برامون گذاشته که هیچ وقت کهنه نمی شه و همیشه تازگی خودش رو داره.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "مشروطه ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی | خلاصه و نکات کلیدی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "مشروطه ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی | خلاصه و نکات کلیدی"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه